یه سوال برام پیش اومده

ساخت وبلاگ
امروز با داداشم تو باغ مون مشغول کار بودیم و آهنگ گوش میدادیم که آهنگ مجید اصلاحی خوبه حالم پخش شد... هیچی دیگه، هوش و حواس و فکرم رفت....رفت پیش تو و حرفامون .... بهم گفته بودی امیر مواظب خودت باش و رو من غیرتی شده بودی و میگفتی تو دانشگاه حواست به بقیه نباشه و خیلی خرفای دیگه جاش نیست بگم... ولی بعد فکر کردن هام به یه نتیحه رسیدم، اینکه اینقد راحت نباید ازش میگذشتم اونروزی که ایسنتا منو فالو کردی خیلی  خوشحال بودم گفتم به به چراغ سبز رو میبینی امیر خان یا نه؟ تا متوجه شدم بلافاصله بک دادم و هر نیم ساعت هی چک میکردم ببینم کی اکسپت میکنی ... ولی تا فرداش هنوز request بود  فرداش که جواب دادی با شوق اومدم پستات رو ببینم و خواستم لایک کنم ولی باخودم گفتم نذار مزاحم اوقات خوشش بشم تا اینکه اون استورری دیدم و کاملا نا امید شدم یه آه کشیدم... و بعدش هم یه نظر سنجی تو استوری که گیجم کرد. دیروز دل رو زدم به دریا و ناشناس تو تل ازن پرسیدم ولی جواب ندادی اگه همینطور ادامه پیدا کنه مستقیم اینستا ازت میپرسم.... منتظرم... یه سوال برام پیش اومده...ادامه مطلب
ما را در سایت یه سوال برام پیش اومده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha0royaee بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 18:19

امروز گفتی که بحث حس و حال های عجیب و غریب تو،‌یا بهتر بگم هدف خودمون نا تموم موند ار اونجایی که این بحث طولانیه و شایدم ناراحت کننده تو تل نمیشد بگمدیشب پشت تلفن ۲ تا اتفاق رو برام تعریف کردی که حدس میزدی با شنیدن شون ناراحت شم. مطلب اصلی اینحاست که من از خود اون اتفاقات ناراحت نشدم، بلکه وقتی یکم درباره زمینه های اون اتفاقات فکر کردم دیدم خیلی تغییر کرد و ناراحتم کرد... همیشه این سوال رو از خودم میپرسیدم ، چی تونسته باعث بشه که من روی خیلی از اخلاق ها و تعصبات پا بذارم و خلاف شون عمل کنم، مثلا اگر مخاطب من تو نبودی یا شخصیت یکسال پیش منو میدیدی، ابدا به خودم اجازه نمیدادم با کسی که بعضی از اعمال رفتارش با تفکرات من تناقض داره وارد رابطه بشم... ولی این وسط یه چیزی بود که اینکار رو کرد... و نمیدونم چی بود اما مساله اصلی فکریه که از دیشب تو ذهنمه و هنوزم که هنوزه از ذهنم بیرون نرفته و حس و حال هر کاری رو ازم میگیره، اونم تقابل عقل و قلبه... من از روز اول که باهم حرف میزدیم میگفتم ای کاش با سلایق من سازگار بودی یا اون آدمی که من دوستم داشتم میشدی یعنی تقریبا یکی تو مایه های خودم (البته این شخصیت یکم شفاف سازی لازم داره و امیدوارم سوء تفاهم نشه)، روز اول با این تفاوت ها کنار اومدم تا اونروزی که فهمیدم به خاطر حرف من یکی از کارایی که من دوست ندارم رو گذاشتی کنار، نمیدونی فهمیدن اون مسا یه سوال برام پیش اومده...ادامه مطلب
ما را در سایت یه سوال برام پیش اومده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha0royaee بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 18:19